خانه - پایگاه دانش کارجویا - دیدگاه های روان شناختی درمان افسردگی (قسمت ۲)

دیدگاه های روان شناختی درمان افسردگی (قسمت ۲)

دیدگاه های روان شناختی درمان افسردگی
فهرست مطالب

سلام دوستان، چه خبر! امروز با یک مقاله دیگر در رابطه درمان افسردگی در خدمتتون هستم. در واقع امروز قرار است در رابطه با دیدگاه های روان شناختی درمان افسردگی باهاتون صحبت کنم. در قسمت قبل ما راجب دیدگاه های زیستی درمان افسردگی صحبت کردیم و تا حدودی با آن دیدگاه ها آشنا شدید.

امروز قرار است شما را با این مقوله آشنا کنیم که دقیقا برای درمان افسردگی چه دیدگاه های روان شناختی درمان افسردگی وجود دارد و این دیدگاه ها دقیقا به چه صورتی عمل میکنند. پس اگر شما هم کنجکاوید تا در رابطه با دیدگاه های روان شناختی درمان افسردگی اطلاعات بیشتری بدست آورید، با ما تا انتهای این مقاله همراه باشید. بیشتر از این پرحرفی نمیکنم، بریم سراغ ادامه این مقاله.

میتونید در کارجویا مقالات بیشتری نیز بخوانید، برای این کار کافی است به بخش دسته ها بروید و از آن جا دسته مورد علاقه خود را انتخاب کنید و شروع به خواندن مطالب مربوط به آن دسته کنید.

رویکرد های روان پویشی

اولین رویکردی که در بررسی دیدگاه های روان شناختی درمان افسردگی به آن میرسیم، رویکرد روان پویشی است. نظریه پردازان روانکاوی قدیمی بر پایه رویکرد روان پویشی اظهار داشتند که افراد مبتلا به اختلالات افسردگی، در اوایل عمر خود متحمل فقدانی شده اند که در سطح عمیق درون روانی، بر آن ها تاثیر گذاشته است.

با این حال، این نظریه دلبستگی بود که توجه را بر احساسات ایمنی یا ناایمنی افراد متمرکز کرد که از شیوه ای که مراقبت کنندگان، آن ها را در کودکی بزرگ کردند، ناشی میشود. بولبی اظهار داشت که افراد با سبک دلبستگی ناایمن، در بزرگسالی بیشتر در معرض خطر ابتلا به اختلال افسردگی قرار دارند.

به دنبال عقاید بولبی، بِمپوراد اظهار داشت که کودکان دلبسته ناایمن دل مشغول نیاز به دوست داشتنی بودن نزد دیگران میشوند. آن ها در بزرگسالی، روابطی را تشکیل میدهند که در آن، برای حمایت همسرشان ارزش بیش از اندازه قائل میشوند. وقتی چنین روابطی خاتمه میابد، آن ها غرق در احساس بی کفایتی و فقدان میشوند.

توجیهات روان کاوی درباره اختلال دو قطبی، اعلام میدارند که دوره های مانیا، پاسخ های دفاعی هستند که افراد از طریق آن ها موقتا احساس بی کفایتی، فقدان، و درماندگی جلوگیری میکنند. تصور میرود که مراجعان به عنوان دفاع ناهشیار علیه غرق شدن در حالت دلتنگی و ناامیدی، احساس خود بزرگ بینی و سر خوشی را پرورش میدهند یا بسیار پر انرژی میشوند.

پژوهشگران در تایید این تعبیر، رابطه مثبتی را بین استفاده از مکانیزم های دفاعی انکار و خود شیفته و میزان نشانه های مانیا گزارش میدهند. رویکرد های امروزی به درمان در دیدگاه روان پویشی، به جای اینکه سعی کنند اساس دلبستگی آشفته افراد را اصلاح نمایند، به آن ها کمک میکنند نشانه هایشان را مدیریت کنند.

9 کارجویا

رویکرد های رفتاری و شناختی _ رفتاری

دومین رویکردی که در بررسی دیدگاه های روان شناختی درمان افسردگی به آن میرسیم، رویکرد رفتاری و شناختی _ رفتاری است. یکی از قدیمی ترین تدوین های رفتاری نظریه های افسردگی، نشانه های افسردگی را حاصل نبود تقویت مثبت در نظر میگیرد. بر طبق این نظر، افراد افسرده از زندگی کناره گیری میکنند، زیرا دیگر مشوقی برای فعال بودن ندارند. رفتارگرایان امروزی، رویکرد خود را بر پایه مدل لوینسون استوار میکنند.

لوینسون معتقد بود که افراد افسرده میزان پایین آنچه او ((تقویت مثبت وابسته پاسخ)) نامید دارند که در نتیجه انجام دادن اعمالی که لذت تولید میکنند، از لحاظ فراوانی افزایش میابند. بر طبق دیدگاه رفتارگرا، نبود تقویت مثبت، نشانه های عزت نفس پایین، گناه و بدبینی را فراخوانی میکند. در روش معروف به فعال سازی رفتاری برای افسردگی، متخصص بالینی بر اساس این اصول رفتارگرا به مراجع کمک میکند فعالیت های مرتبط با خُلق مثبت را مشخص کند.

مراجع حساب فراوانی پرداختن به این فعالیت های رضایت بخش را نگه میدارد، و هدف های کوچک هفتگی تعیین میکند که به تدریج، از نظر فراوانی و مدت افزایش میابند. این فعالیت ها، فعالیت های ترجیحی هستند که با ارزش های اساسی مراجع سازگارند. برخی مراجعان ممکن است ترجیح دهند وقت خود را صرف کاوش هنر ها کنند، در حالی که دیگران وقت خود را صرف فعالیت جسمانی میکنند.

به نظر میرسد که فعال سازی رفتاری برای مراجعانی خیلی مناسب اند که از لحاظ روان شناختی تمایلی به گروه درمانی، و موقعیت هایی نظیر بیمارستان ها، خانه های سالمندان، و مراکز درمان سوء مصرف مواد ندارند.

10 کارجویا

درمان بین فردی

سومین رویکردی که در بررسی دیدگاه های روان شناختی درمان افسردگی به آن میرسیم، رویکرد درمان بین فردی است. درمان بین فردی که به عنوان درمان کوتاه مدت ساخته شد، روش متمرکزی است که ۱۲ تا ۱۶ جلسه ادامه میابد. در درمان بین فردی به مراجعان کمک میشود استرس بین فردی خود را در ارتباط با دوره های افسردگی شان مدیریت کنند.

درمان بین فردی که طبق یک رشته رهنمود ها اجرا میشود، مدل روشنی را برای متخصصان بالینی فراهم می آورد تا درمان بتواند در چارچوب زمانی برنامه ریزی شده پیش برود. درمان بین فردی این امتیاز را نیز دارد که هماهنگی بین درمانگران را تضمین میکند و ارزیابی تاثیر آن را به صورت تجربی امکان پذیر میسازد.

درمان بین فردی برای مراجعانی که نمیتوانند دارو های ضدافسردگی مصرف کنند یا مصرف این دارو ها غیر عملی است، مداخله بسیار ارزشمندی است، زیرا پرسنل غیر پزشکی میتوانند آن را اجرا کنند، یا مراجعان با آموزش، قادرند خودشان آن را یاد بگیرند.

دیدگاه های روان شناختی درمان افسردگی

جمع بندی

خب دوستان به پایان یکی دیگر از سری مقالات روانشناسی رسیدیم؛ در این مقاله ما تا حدودی با دیدگاه های روان شناختی درمان افسردگی آشنا شدیم و فهمیدیم که این دیدگاه ها دقیقا چه رویکرد هایی را شامل میشوند و هر  رویکرد چه دلایلی برای علت رخ دادن افسردگی و درمان آن دارد. امیدوارم که این مقاله براتون مفید بوده باشه و تا قسمت بعد خدا یار و نگهدارتون.

نظرات و پیشنهادات خود را در رابطه با این مقاله با ما در قسمت نظرات به اشتراک بگذارید.

برای مطالعه مقالات بیشتر به لینک های زیر مراجعه شود:

۴ نکته در رابطه با نیاز کودک به امنیت، کارن هورنای

دیدگاه های زیستی درمان افسردگی و دوقطبی (قسمت ۱)

۴ نکته راجب اختلال دو قطبی یا bipolar disorder

۴ نکته راجب Depressive disorder یا اختلال افسردگی

۴ روش پژوهش در nerve physiology یا فیزولوژی اعصاب

perceptual error یا خطای ادراکی، ۶ نکته درباره آن

۵ نکته درباره روانشناسی زنانه، کارن هورنای

amin
amin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *