پایگاه دانش کارجویا » خاستگاه های تاریخی روانشناسی (قسمت ۲)

پایگاه دانش کارجویا

در پایگاه دانش کارجویا، اطلاعات خود را در زمینه های مختلف به روز کنید.

خاستگاه های تاریخی روانشناسی (قسمت ۲)

خاستگاه های تاریخی روانشناسی
فهرست مطالب

ما در قسمت قبل راجب خاستگاه های تاریخی روانشناسی صحبت کردیم و گفتیم که روانشناسی از کجا آغاز شد و ریشه های آن به کجا برمیگردد، همچنین دانستیم که یکی مهم ترین اختلافات در روانشناسی، اختلاف بر سر فطری نگری در برابر تجربه گرایی است و اینکه فهمیدیم امروزه اغلب روانشناسان به چیزی بین این دو معتقد هستند.

همچنین راجب شروع روانشناسی علمی هم صحبت کردیم و توضیح دادیم که ویلهلم وونت در سال ۱۸۷۹ در دانشگاه لایپزیگ آلمان اقدام به تاسیس نخستین آزمایشگاه علمی روانشناسی کرد و این عمل او سرآغازی شد بر پیگیری و رشد روانشناسی به صورت علمی و این راه تا به امروز ادامه دارد.

در این قسمت ما قصد داریم تا درباره مسائلی مثل، ساخت گرایی و کارکردگرایی، رفتارگرایی، روانشناسی گشتالت و روانکاوی صحبت کنیم و توضیح دهیم که هر کدام از این مکاتب (که به نوعی جزو مکاتب معاصر یا تاثیرگذار در مکاتب مختلف معاصر در روانشناسی هستند) چه تاثیری بر رشد روانشناسی گذاشتند و هر کدام چگونه و توسط چه کسانی ایجاد شدند.

این قسمت دوم و پایانی خاستگاه های تاریخی روانشناسی هست. برای مشاهده قسمت اول بر روی لینک زیر کلیک کنید.

خاستگاه تاریخی روانشناسی (قسمت ۱)

فهرست

  • ساخت گرایی و کارکردگرایی
  • رفتارگرایی
  • روانشناسی گشتالت
  • روانکاوی
  • جمع بندی

ساخت گرایی و کارکردگرایی

در قرن نوزدهم در شیمی و فیزیک از راه تجزیه ی ترکیبات پیچیده تر (مولکول ها) به عناصر آن ها (اتم ها) تحول عظیمی نصیب این دو علم شد. این موفقیت ها روانشناسان را برانگیخت تا در جست و جوی آن دسته از عناصر ذهنی برآیند که تجربه های پیچیده، آمیزه ای از آن ها به شمار می آمدند.

چنین تصور شد که اگر شیمیدان با تجزبه ی آب به اکسیژن و هیدروژن گام بزرگی در رشته ی خود برداشته بود، روانشناسان نیز ممکن بود مزه ی لیموناد (ادراک) را به عناصری مانند شیرین، تلخ و سرد (احساس ها) تجزیه کند. حامی اصلی این رویکرد در آمریکا ای.بی.تیچنر استاد روانشناسی دانشگاه کرنل و یکی از پرورش یافتگان مکتب وونت بود. تیچنر این شاخه روانشناسی را ساخت گرایی نامید، که مقصودش از آن، تحلیل ساختارهای ذهنی بود.

برخی از روانشناسان با ماهیت صرفا تحلیلی ساخت گرایی به مخالفت برخاستند. ویلیام جیمز یکی از روانشناسان برجسته دانشگاه هاروارد این نکته را پیش کشید که به جای تاکید بر تحلیل عناصر هشیاری بیشتر باید به بررسی ماهیت سیال و شخصی هشیاری پرداخت. رویکردجیمزکارکردگرایی نامیده شد.منظور از  کارکردگرایی بررسی این مطلب است که ذهن چگونه کار میکند که جاندار موفق به انطباق و سازگاری با محیط و عمل در آن میشود.

رفتارگرایی

یکی از تاثیر گذار ترین مکتب هایی که در زمان مطالعه خاستگاه های تاریخی روانشناسی به آن برمیخوریم، رفتارگرایی است.

ساخت گرایی و کارکرد گرایی نقش مهمی در رشد آغازین روانشناسی داشتند. با توجه به اینکه هر یک از این دو مکتب رویکرد نظامداری به علم روانشناسی داشتند از آن ها به عنوان دو مکتب رقیب در روانشناسی یاد میشود. در دهه ۱۹۲۰ ساخت گرایی و کارکردگرایی جای خود را به سه مکتب جدید دادند: رفتارگرایی، روانشناسی گشتالت و روانکاوی.

در آمریکای شمالی از میان این سه مکتب جدید، رفتارگرایی بیشترین تاثیر را بر روانشناسی علمی بر جای گذاشت. جان بی.واتسون بنیانگذار رفتارگرایی علیه دیدگاهی که قلمرو روانشناسی را محدود به تجربه هشیاری میدانست قد علم کرد. به اعتقاد واتسون برای اینکه روانشناسی به صورت علم درآید داده های آن باید مانند داده های دیگر علوم قابل وارسی همگان باشد.

رفتار امری است همگانی و هشیاری امری خصوصی.علم باید با واقعیت های همگانی سر و کار داشته باشد.نارضایی فزاینده روانشناسان از درون نگری در آن زمان سبب شد رفتارگرایی به سرعت رواج یابد.در آمریکا بسیاری از روانشناسان جوان تر خود را رفتارگرا می نامیدند.

واتسون معتقد بود که تقریبا همه رفتار ها حاصل شرطی شدن است و محیط از راه تقویت عادت های خاص، رفتار را شکل میدهد.مثلا اگر برای آرام کردن کودک گریان به او شیرینی بدهیم،این شیرینی عادت گریه و فغان کودک را تقویت خواهد کرد. در این دیدگاه پاسخ شرطی کوچک ترین واحد رفتارمحسوب می شد که می توانست پایه شکل گیری رفتارهای پیچیده تر باشد.

رفتار گرایان معمولا پدیده های شناختی را در چارچوب محرک و پاسخ تحلیل میکردند و این خود منجر به پیدایش اصطلاح روانشناسی محرک-پاسخ(آر-اس)شد.اما باید توجه کنیم که روانشناسی آر-اس نه یک نظریه یا دیدگاه بلکه مجموعه اصطلاحاتی برای تبادل اطلاعات روانشناختی است.

خاستگاه های تاریخی روانشناسی
روانشناسی

روانشناسی گشتالت

حوالی سال ۱۹۱۲ هنگامی که رفتارگرایی در آمریکا رواج میافت، روانشناسی گشتالت در آلمان جوانه می زد. گشتالت واژه ای آلمانی است به معنای (شکل) یا (شکل بندی) که به رویکرد ماکس ورتایمر و همکارانش کورت کافکا و ولفانگ کهلر اطلاق میشد.هر سه آنها بعدها به آمریکا مهاجرت کردند. روانشناسان گشتالت اساسا به مبحث ادراک توجه داشتند و بر این باور بودند که تجربه های ادراکی مبتنی بر طرح هایی هستند که محرک ها و سازمان تجربه آن ها را شکل میدهند.

به طور دقیق تر روانشناسی گشتالت معتقد است که کل ویژگی هایی دارد که اجزای تشکیل دهنده آن ندارند. مثلا نمک خوراکی ویژگی شوری و خوردنی بودن را دارد در حالی که اجزای تشکیل دهنده آن این ویژگی را ندارند. در رفتار انسان ها نیز میتوانیم مواقعی را مثال بزنیم که انسان ها در سالن سینما تحت تاثیر یک فیلم خوب بلند میشوند و دست میزنند، در حالی که زمانی که به تنهایی این فیلم را تماشا میکنند، همچین واکنشی انجام نمیدهند.

روانکاوی

یکی دیگر از تاثیر گذار ترین مکتب هایی که در زمان مطالعه خاستگاه های تاریخی روانشناسی به آن برمیخوریم، روانکاوی است.

روانکاوی هم نظریه ای در باب شخصیت است و هم روشی برای رواندرمانی. این مکتب را در آغاز قرن بیستم زیگموند فروید بنیان نهاد. هسته اصلی  نظریه فروید مفهوم ناهشیاراست. افکار، نگرش ها، تکانه ها، امیال، انگیزه ها و هیجان هایی که خودمان از وجود آن ها آگاهی نداریم. فروید معتقد بود امیال ناپذیرفتنی از قبیل امیال منع شده یا تنبیه شده دوران کودکی از حیطه آگاهی هشیار رانده شده و جزو ناهشیاری می شوند اما همچنان بر افکار و هیجان ها و اعمال ما اثر میگذارند.

در نظریه سنتی فروید، انگیزه های امیال ناهشیار تقریبا همیشه به نحوی با میل جنسی یا پرخاشگری پیوند دارد به همین دلیل نیز نظریه فروید در آغاز با استقبال گسترده روبرو نشد. در هر حال هر چند امروزه روانشناسان دیدگاه فروید درباره ناهشیاری را به صورت تمام و کمال نمیپذیرند. اما معمولا پذیرای این نکته هستند که آدم ها از برخی وجوه پر اهمیت رفتار خود آگاهی ندارند.

خاستگاه های تاریخی روانشناسی
زیگموند فروید

جمع بندی

ما در قسمت دوم سری مقالات خاستگاه های تاریخی روانشناسی، درباره مسائلی مثل ساخت گرایی و کارکردگرایی، رفتارگرایی، روانشناسی گشتالت و روانکاوی صحبت کردیم؛ و توضیح دادیم که هر یک از این مکاتب و دیدگاه ها در چه شرایطی و توسط چه کسانی ایجاد شده است و هر کدام چه تاثیری بر روی روانشناسی علمی گذاشته است.

برای مشاهده مقالات مرتبط به لینک های زیر مراجعه شود:

گستره روانشناسی و ۳ نکته که باید بدانیم

رویکرد های روانشناسی _ ۵ رویکرد روانشناسی

۴ تا از روش های پژوهش در روانشناسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *