خانه - پایگاه دانش کارجویا - ۳ حوزه عمده نظریه های روانشناختی اجتماعی

۳ حوزه عمده نظریه های روانشناختی اجتماعی

روانشناختی اجتماعی
فهرست مطالب

نظریه های روانشناختی اجتماعی

نظریه ها روانشناختی اجتماعی اشکال و اندازه های متفاوتی دارند، از نظریه های بزرگ درباره رفتار انسان گرفته تا نظریه های کوچک کاربردی در موقعیت های محدود متغیر هستند.

هدف روانشناسی اجتماعی به عنوان یک علم بنیادی درک رفتار اجتماعی انسان و انگیزه ها، شناخت ها و هیجان های مرتبط با این رفتارها است. تمرکز این علم بر فرد و افکار، احساسات و انگیزه های مرتبط با رفتار اجتماعی او است.

حال ما میخواهیم در این مقاله حوزه های نظری عمده در روان شناسی اجتماعی را با تاکید بر تفکر، نفوذ و رابطه مرور کنیم. همچنین ما در این مقاله برای شما توضیح میدهیم که تمرکز هر کدام از این سه حوزه نظری بر چه مسائلی است و همین طور از هر کدام از این سه حوزه، چند نظریه را نام میبریم و یکی را نیز توضیح میدهیم و در نهایت کاربرد این نظریه ها را بررسی میکنیم.

فهرست مطالب

  • تفکر اجتماعی
  • نفوذ اجتماعی
  • روابط اجتماعی
  • جمع بندی

روانشناختی اجتماعی
برای درک بهتر این مقاله میتوانید به این جدول نگاه کنید

 

تفکر اجتماعی

نظریه های مربوط به تفکر اجتماعی معمولا به توصیف نحوه ارزیابی افراد از خود و جهان اجتماعی شان میپردازند. این امر شامل راه های اکتساب، سازمان دهی و تفسیر اطلاعات اجتماعی میشود. پژوهشگران گاهی در ادبیات روانشناختی اجتماعی از این حوزه نظری تحت عنوان شناخت اجتماعی نام میبردند؛ که همان گونه که از عنوان آن پیداست، بر محتوا و روش های روانشناسی شناختی متمرکز است.

در ادامه به تشریح نمونه ای از نظریه های مربوط به این حوزه مطالعاتی پرداخته میشود.

نظریه اِسناد: این نظریه نخستین بار توسط فریتز هایدر (۱۹۸۵) مطرح شد.این نظریه بر این اصل استوار بود که افراد تلاش میکنند تا رفتارها (رفتار های خود و دیگران) را تبیین کنند.

بر این اساس، هایدر معتقد بود افراد روانشناسان اجتماعی بی تجربه ای هستند که هر روزه تلاش میکنند دنیای اجتماعی خود را درک کرده و تبیین کنند. طبق این نظریه افراد معمولا رفتار نامطلوب خودشان را به عوامل بیرونی ربط میدهند و رفتار نامطلوب دیگران را ناشی از عوامل درونی میدانند. عکس این الگوی رفتاری هنگام تبیین رفتار مطلوب رخ میدهد.

این تمایل اساسی اصطلاحا تحت عنوان خطای بنیادین اِسناد نامیده میشود.

مثلا اگر از یک نفر بپرسید چرا با حمل و نقل عمومی به محیط کارش نمیرود احتمالا پاسخ خواهد داد که اتوبوس معمولا دیر میرسد یا او برای صرف ناهار نیازمند این کار است ( هر دو عامل بیرونی اند ).

اما اگر از همین شخص بپرسید که چرا دیگران با حمل و نقل عمومی به محیط کار خود نمیروند، او ممکن است بگوید آن ها تنبل، بی مبالات، یا بی توجه به مسایل اجتماعی اند ( که همگی عامل درونی هستند ).

نفوذ اجتماعی

کلیه نظریه های موجود در حوزه نفوذ اجتماعی از تغییر(تغییر در افکار،احساسات و رفتار های افراد) سخن میگویند.درون این حوزه مطالعاتی نظریه هایی در خصوص تقلید، تسلیم، اطاعت، تصمیم گیری گروهی و متقاعد سازی وجود دارد.

اکثر روانشناسان اجتماعی کاربردی در نظریه های نفوذ اجتماعی خبره شده اند، چون حل مسایل اجتماعی غالبا مستلزم نفوذ بر افراد به منظور تغییر رفتار آن ها است.

در ادامه به تشریح نمونه ای از نظریه های مربوط به این حوزه مطالعاتی پرداخته میشود.

تقلید: یکی از اشکال نفوذ اجتماعی که معمولا به صورت خودکار در افراد شکل میگیرد تقلید است. تقلید(تکرار رفتار دیگران) ظاهران تمایل ذاتی انسان ها است. نوزادانی که چند روز از عمرشان گذشته میتوانند حالات چهره را تقلید کنند. چون که پاداش های اجتماعی ظریفی در این تقلید ها وجود دارد، افراد گاهی عمدا از دیگران تقلید میکنند، مثل لبخند زدن به غریبه ای که به شما لبخند میزند.

تقلید اکثر اوقات به شکل غیر عمدی اتفاق می افتد. به عنوان مثال، چارترند و بارگ (۱۹۹۹) نشان دادند که افراد به شکل غیر عمدی از حرکات، الگو های تکلم و ابراز حالت های دیگران در تعاملات اجتماعی تقلید میکنند. چنین مطالعاتی نشان میدهند نفوذ اجتماعی تا چه حد میتواند ظریف و متداول باشد.

روابط اجتماعی

سومین گروه نظریه های روانشناختی اجتماعی به روابط اجتماعی مربوط میشود. نظریه های مربوط به روابط اجتماعی معمولا به توصیف علل همراهی و تعارضات افراد با یکدیگر میپردازند. در این حوزه مطالعاتی نظریه هایی درباره پیش داوری، تصورات قالبی، تبعیض، پرخاشگری، تعارض و حل تعارض، جذابیت، عشق رومانتیک و سایر اشکال رفتار های جامعه پسند مطرح میشود.

در ادامه به تشریح نمونه ای از نظریه های مربوط به این حوزه مطالعاتی پرداخته میشود.

سوگیری درون گروه / برون گروه: بسیاری از نظریه های مرتبط با روابط اجتماعی نیازمند آن هستند که بدانیم (( که هستیم و که نیستیم )).

بر اساس این نظریه ما هنگام مواجهه با یک فرد یا موقعیت اجتماعی تمایلی اساسی به تمایز قایل شدن میان ((خودمان)) (درون گروه) و ((آن ها)) (برون گروه) داریم. به علاوه، پژوهش ها در این زمینه حاکی از آنند که ما یک سوگیری درون گروهی اساسی داریم که موجب میشود گروه خودمان را بهتر از سایر گروه ها بدانیم. به ویژه زمانی به این سوگیری ها و گمانه زنی ها تکیه میکنیم که مطمئن نیستیم و شک داریم، مثلا هنگامی که نخستین بار به یک شخص یا گروهی از افراد معرفی میشویم.

جمع بندی

تفکر اجتماعی، نفوذ اجتماعی و روابط اجتماعی سه نوع نظریه روان شناختی اجتماعی هستند. هیچ یک از این نظریه ها به تنهایی موثر واقع نمیشوند. نفوذ اجتماعی میتواند تفکر اجتماعی فرد را تغییر دهد و تفکر اجتماعی میتواند بر شیوه تاثیرپذیری فرد اثر بگذارد و تفکر و نفوذ اجتماعی (هر دو) نیز بر روابط اجتماعی تاثیر میگذارند. از این رو، بسیاری از روان شناسان اجتماعی کاربردی عمومیت گرا هستند، به این معنی که از طیف وسیعی از نظریه ها آگاهی دارند. این امر آن ها را قادر میسازد تا یک موقعیت را تحلیل کنند و به گونه ای مداخله و ارزیابی انجام دهند که حداکثر سازگاری را با مسئله مورد بررسی داشته باشد.

شما چه تجربه هایی در زندگی شخصی خود داشتید که بشود آن را در زمینه نظریه های روانشناختی اجتماعی قرار داد؟

لطفا آن را با ما در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.

برای شماهده مقالات مرتبط به لینک های زیر مراجعه شود:

همرنگی با جماعت و ۳ تا از دلایل آن

۴ نکته درباره روانشناسی اجتماعی و رفتار اقتصادی

۳ مرجع فردی، اجتماعی و موقعیتی

amin
amin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *