سلام دوستان، چه خبر؟ امروز در خدمتتون هستیم با یک قسمت دیگر از مجموعه مقالات نظریات آلفرد آدلر و امروز قرار است در رابطه با علاقه اجتماعی و ترتیب تولد از نظر آلفرد آدلر صحبت کنیم. این مقاله، آخرین مقاله از سری مقالات بررسی نظرات آلفرد آدلر است و پس از این مقاله به سراغ بررسی نظرات کارن هورنای میرویم.
این دو مفهوم (علاقه اجتماعی و ترتیب تولد) از جالب ترین بخش های نظریات آلفرد آدلر هست که به شخصه آن را خیلی دوست دارم چون به نوعی به تاثیرات اجتماع بر روی رفتار افراد تاکید میکند. اگر شما هم دوست دارید تا در این رابطه اطلاعاتی بدست آورید، تا آخر این مقاله با ما همراه باشید. خب دیگه بیشتر از این پر حرفی نمیکنم، بریم سراغ ادامه مقاله.
میتونید مقالات بیشتری نیز در کارجویا مطالعه کنید، برای این کار کافی است به بخش دسته ها بروید و از آنجا دسته مورد علاقه خود را انتخاب کنید و سپس شروع به خواندن مقالات مربوط به آن دسته کنید.
فهرست
- ۱.ترتیب تولد
- ۲.فرزند اول
- ۳.فرزند دوم
- ۴.فرزند آخر
- ۵.علاقه اجتماعی
- جمع بندی
۱.ترتیب تولد از نظر آلفرد آدلر
یکی از مهمترین خدمات آدلر، این عقیده است که ترتیب تولد، تاثیر اجتماعی مهمی در کودکی است، تاثیری که سبک زندگی خود را از آن به وجود می آوریم. با اینکه خواهر و برادر ها والدین یکسانی دارند و در یک خانه زندگی می کنند، ولی محیطهای اجتماعی همانندی ندارند.
بزرگتر یا کوچکتر بودن از خواهر یا برادر، و قرار داشتن در معرض نگرشهای مختلف والدین، شرایط کودکی متفاوتی را به وجود می آورد که به تعیین شخصیت کمک می کند. آدلر دوست داشت شنوندگان سخنرانی و میهمانان شام را با حدس زدن ترتیب تولد فرد بر اساس رفتار او، شگفت زده کند. او درباره ۴ موقعیت نوشت: فرزند اول، فرزند دوم، فرزند آخر، و تک فرزند.
۲.فرزند اول
فرزندان اول در سلسله مراتب ترتیب تولد از نظر آلفرد آدلر، حداقل برای مدتی، موقعیت بی همتا و حسادت برانگیزی دارند. معمولا والدین از تولد فرزند اول خوشحال اند و وقت و توجه زیادی را صرف این بچه تازه وارد می کنند. معمولاً فرزندان اول مورد توجه فوری و تقسیم نشده والدین خود قرارداد دارند. در نتیجه، این کودکان تا زمانی که فرزند دوم پدیدار شود، وجود شاد و امنی دارند.
ناگهان، فرزندان اول دیگر کانون توجه نیستند، محبت و مراقبت فوری به آنها نمی شود، و به عبارتی، معزول می شوند. محبتی که فرزندان اول هنگام سلطه خود می دیدند، اکنون باید تقسیم شود. آنها اغلب باید منتظر بمانند تا نیازهای نوزاد تازه وارد برآورده شود و به آنها تذکر داده میشود که ساکت باشند تا نوزاد جدید را آشفته نکنند.
هیچ کس نمی تواند انتظار داشته باشد که فرزندان اول بدون دعوا کردن، این جابجایی شدید را تحمل کنند. آنها سعی خواهند کرد موضع قدرت به امتیاز سابق خود را دوباره به چنگ آورند. مبارزه فرزند اول برای بازیافتن برتری در خانواده، از همان ابتدا محکوم به شکست است. صرف نظر از اینکه فرزند اول چقدر تلاش کند، اوضاع هرگز مانند قبل نخواهد شد.
امکان دارد فرزندان اول برای مدتی سرکش، بد رفتار، و ویرانگر شوند و از خوردن و خوابیدن خودداری کنند. آنها با عصبانیت واکنش نشان می دهند، اما والدین احتمالاً مقابله به مثل می کنند و سلاح آنها بسیار قوی تر است. وقتی فرزندان اول به خاطر رفتار مشکلآفرین خود تنبیه می شوند، احتمالاً این تنبیه را دلیل دیگری برای سقوط خود میدانند و شاید از فرزند دوم که علت این مشکل است، متنفر شوند.
معمولاً آنهایی که بیشتر نازپرورده هستند، از تولد فرزند دوم، بیشتر لطمه می بینند. آدلر دریافت که فرزندان اول معمولاً به گذشته گرایش دارند، حسرت گذشته را می خورند، و نسبت به آینده بدبین هستند. آنها یک زمانی طعم قدرت را چشیده اند، و در طول زندگی همچنان به فکر آن هستند. آدلر معتقد بود که فرزند اول، علاقه زیادی به حفظ کردن نظم و اقتدار دارد. آنها سازماندهندگان خوب، وظیفه شناس و دقیق در مورد جزئیات، و خودکامه و محافظه کار در نگرش، می شوند.
۳.فرزند دوم
فرزندان دوم، همانهایی که چنین آشوبی را در زندگی فرزندان اول برپا کردند نیز در موقعیت بی نظیری هستند. آنان هرگز جایگاه قدرتمندی را که زمانی فرزندان اول اشغال کرده بودند، تجربه نمی کنند. حتی اگر فرزند دیگری به خانواده آورده شود، فرزندان دوم احساس عزلی را که فرزندان اول احساس کردند، متحمل نخواهند شد.
به علاوه، معمولاً والدین در این زمان نگرش ها و شیوه های فرزندپروری خود را تغییر داده اند. فرزند دوم، تازگی فرزند اول را ندارد؛ والدین در مورد رفتار خودشان کمتر نگران و مضطرب هستند و با آرامش بیشتری به فرزند دوم رسیدگی می کنند. فرزندان دوم از همان ابتدا، خواهر یا برادر بزرگتر را به عنوان پیشتاز دارند. فرزند دوم همیشه سرمشقی از رفتار فرزند بزرگتر به عنوان الگو، تهدید، یا منبع رقابت، در اختیار دارد.
۴.فرزند آخر
فرزندان آخر هرگز با ضربه عزل فرزندی دیگر روبرو نخواهند شد و اغلب عزیز دردانه خانواده می شوند، مخصوصاً اگر خواهر یا برادر ها چند سال بزرگتر باشند. فرزندان آخر که نیاز به جلو افتادن از خواهر یا برادر های بزرگتر، آنها را برانگیخته میکند، اغلب با سرعت زیادی رشد می کنند. آنها معمولاً در بزرگسالی دست به هر کاری بزنند، موفقیت زیادی کسب می کنند.
با این حال اگر آنها بیش از اندازه نازپرورده باشند و به این باور برسند که نیازی ندارند خودشان چیزی را یاد بگیرند، وقتی این کودکان بزرگتر شوند، ممکن است درماندگی و وابستگی کودکی خود را حفظ کند. این افراد که به تلاش و تقلا خو نگرفته اند و عادت کرده اند از آنها مراقبت شود، سازگار شدن با بزرگسالی را دشوار می دانند.
۵.علاقه اجتماعی
آدلر معتقد بود که کنار آمدن با دیگران، اولین تکلیفی است که در زندگی با آن روبرو می شود. میزان سازگاری اجتماعی بعدی ما که بخشی از سبک زندگی ماست، بر رویکرد ما به تمام مشکلات زندگی تاثیر میگذارد. او مفهوم علاقه اجتماعی را مطرح کرد و آن را به صورت استعداد فطری همکاری کردن فرد با دیگران برای رسیدن به هدف های شخصی و اجتماعی تعریف کرد.
گرچه ما بیشتر تحت تاثیر نیرو های اجتماعی قرار داریم تا نیرو های زیستی، اما از نظر آدلر، استعداد علاقه اجتماعی فطری است. پس بنابراین، رویکرد آدلر، عنصر زیستی دارد. اما اینکه استعداد فطری ما برای علاقه اجتماعی تا چه اندازه تحقق یابد، به تجربیات اجتماعی اولیه ما بستگی دارد. هیچ کس نمی تواند به طور کامل از دیگران یا تعهدات نسبت به آنها، دوری کند. از دوران قدیم، افراد در خانواده ها، قبایل، و اقوام گرد هم آمدند.
جوامع برای محافظت و بقای انسان ها ضروری هستند. بنابراین همیشه ضرورت داشته است که افراد همکاری کند و علاقه اجتماعی خود را ابراز نمایند. انسان برای تحقق بخشیدن به هدف های شخصی و اجتماعی باید با جامعه همکاری کند و در آن مشارکت داشته باشد.
آدلر اظهار داشت که افراد برای اینکه سالم باشند و خوب عمل کنند، نیاز اساسی به تعلق داشتن دارند. نوزاد در وضعیتی است که به همکاری نیاز دارد، ابتدا از جانب مادر یا مراقبت کننده اصلی و بعدا از جانب سایر اعضای خانواده و افرادی که در مهد کودک و مدرسه کار می کنند. آدلر به اهمیت مادر به عنوان اولین کسی که کودک با او رابطه برقرار میکند، اشاره کرد. مادر از طریق رفتارش با کودک می تواند علاقه اجتماعی را پرورش دهد یا از رشد آن جلوگیری کند.
آدلر معتقد بود که مادر در پرورش دادن علاقه اجتماعی و جنبه های دیگر شخصیت کودک، نقش مهمی دارد. مادر باید همکاری، معاشرت و جرأت را به کودک بیاموزد. فقط در صورتی که کودکان با دیگران احساس خوشایندی کنند میتوانند با ضروریات زندگی، جسورانه کنار بیایند.
کودکان ( و بعد ها بزرگسالان ) که با بدگمانی و خصومت به دیگران می نگرند، با زندگی نیز به همین صورت برخورد خواهد کرد. کسانی که احساس علاقه اجتماعی ندارند، امکان دارد روان رنجور و حتی تبهکار شوند. آدرس خاطرنشان کرد که مصیبت ها، از جنگ گرفته و تنفر نژادی و مستی علنی، از فقدان علاقه اجتماعی ناشی می شوند.
جمع بندی
خب دوستان، به پایان سری مقالات بررسی نظریات و تفکرات آلفرد آدلر رسیدیم؛ در این مقاله ما مسائلی مثل علاقه اجتماعی و تاثیری که میتواند بر زندگی ما و دیگران بگذارد را بررسی کردیم، و همچنین با تاثیر ترتیب تولد فرزندان بر رفتار آن ها نیز آشنا شدیم.
لطفا نظرات خود را در رابطه با این مقاله با ما در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.
برای مطالعه مقالات بیشتر به لینک های زیر مراجعه شود:
همرنگی با جماعت و ۳ تا از دلایل آن
۴ نکته درباره روانشناسی اجتماعی و رفتار اقتصادی
۳ حوزه عمده نظریه های روانشناختی اجتماعی
۳ نکته درباره سبک زندگی از نظر آدلر
۷ نکته در رابطه با تعارض های زناشویی و طلاق
آلفرد آدلر، احساس حقارت و ۳ نکته درباره آن
آلفرد آدلر، ۲ نکته درباره تلاش برای برتری یا کمال