روانشناسی رفتار رای دهندگان
شاید مهم ترین کنش سیاسی شهروندان، انتخاب نمایندگانشان از طریق رای دادن در انتخابات است بنابراین، تعجبی ندارد که تبیین علت رای دادن افراد موضوع مهمی در روان شناسی سیاسی و روانشناسی اجتماعی است.
نتایج پژوهش های انجام شده در خصوص انتخابات اشارات ضمنی مهمی در بر داشته اند، تا حدی که پژوهش ها نشان میدهند شهروندانی که از سیاست به خوبی آگاهند و به آن توجه زیادی میکنند، احتمالا از عهده مسئولیت های شهروندی بیشتری بر می آیند.
از طرف دیگر، اگر شهروندان کاملا مطلع نباشند و تا حدودی بر اساس شانس یا ظاهر فیزیکی کاندیداها دست به انتخاب بزنند، این جریان دورنمای بدبینانه ای از یک دولت موفق را به همراه خواهد داشت.
این یک مقاله سیاسی نیست بلکه مثل مقاله روانشناسی رهبران سیاسی که به دنبال بررسی علل روانشناختی رفتار رهبران سیاسی بود، این مقاله نیز به دنبال بررسی رفتار رای دهندگان است. این مقاله دنباله مقاله روانشناسی رهبران سیاسی است، پس برای فهم بهتر این مقاله پیشنهاد میکنم ابتدا اون مقاله را مطالعه کنید، سپس به مطالعه این مقاله بپردازید.
فهرست
- نظریه عمل منطقی
- الگوی رای گیری میشیگان
- الگوی آنلاین ارزیابی کاندیدا
- جمع بندی
نظریه عمل منطقی
تا حالا به این فکر کرده اید چرا افراد از یک حزب یا کاندیدای خاص حمایت میکنند؟ برای پاسخ به این سوال، یک راهبرد پژوهشی به منظور استفاده از نظریه های روانشناسی عمومی و مفاهیم بنیادی در روانشناسی اجتماعی وجود دارد. تعدادی از روانشناسان اجتماعی مدعی هستند که نگرش یک مفهوم بنیادی است.
چه چیزی به اندازه آنچه دوست دارید و دوست ندارید در هویت و چیستی شما اهمیت دارد؟ علاوه بر این، دوست داشتن ها و دوست نداشتن ها بر تصمیمات افراد قویا تاثیر میگذارند (البته این تنها یکی از نظریات در زمینه هویت و چیستی و تصمیم گیری افراد است و ما در این زمینه دیدگاه های دیگری هم داریم).
آجزن و فیشباین (۱۹۸۰) اثر گذار ترین نظریه در مورد نگرش ها و رفتار ها یعنی نظریه عمل منطقی را ارایه دادند (این نظریه در توضیح روانشناسی رفتار رای دهندگان بسیار کاربردی است). بر اساس نظریه عمل منطقی، عامل تعیین کننده ی رفتار، قصد انجام آن رفتار است. قصد، حاصل ارزیابی فرد از پیامد های رفتار و میزان همنوایی او با نفوذ اجتماعی است.
مثلا فرد رای دهنده ممکن است با خود بگوید اگر من به کاندیدای ((الف)) که یک کاندیدای صلح طلب هست رای ندهم و کاندیدای ((ب)) که یک کاندیدای جنگ طلب هست رای بیاورد، ممکن هست کشور به سمت جنگ برود و این چیزی است که من رای دهنده به شدت از آن هراس و تنفر دارم پس در نتیجه فرد رای دهنده به کاندیدای ((الف)) رای میدهد (حتی اگر از او خوشش نیاید)، چون که کاندیدای ((الف)) فرد صلح طلبی هست.
الگوی رای گیری میشیگان
مهم ترین نظریه در مورد رفتار رای گیری که تعیین کننده تاثیر نوع نگرش بر انتخاب رای و منشا آن است توسط کمپبل، کانورس، میلر و استوکس (۱۹۶۰) از دانشگاه میشیگان مطرح شده است؛ این نظریه، الگوی رای گیری میشیگان نام دارد. بر طبق این نظریه، جهت گیری ها علی رغم مثبت یا منفی بودن، نظامی از نیرو ها را تشکیل میدهند که رای دهندگان را به سمت کاندیدای یکی از احزاب سیاسی هدایت میکنند (در آمریکا: دو حزب دموکرات یا حزب جمهوری خواه).
کمپبل و همکاران شش نیروی معروف به نگرش های جانبدارانه را مشخص کردند. این شش نیرو متشکل از نگرش های شخصی کاندیدای دموکرات، نگرش های شخصی کاندیدای جمهوری خواه، موضوعات سیاست داخلی، موضوعات سیاست خارجی، گروه های دخیل در سیاست و سوابق احزاب در مدیریت دولتی هستند.
این نگرش ها تحت تاثیر همانند سازی حزبی رای دهندگی قرار میگیرند. همانند سازی حزبی عبارت است از همانند سازی با یکی از دو حزب حزب سیاسی اصلی که در اوایل بزرگسالی از طریق تاثیر خانواده شکل میگیرد و به واسطه تقویت گروهی تقویت میشود.
همانند سازی حزبی میتواند بر انتخاب رای اثر مستقیمی داشته باشد، اما در ابتدا از طریق تاثیرش بر نگرش های جانبدارانه اثر غیر مستقیمی بگذارد. از آنجا که همانند سازی حزبی نسبتا ثابت است (گرچه خیلی از پژوهشگران آن را زیر سوال برده اند)، این الگو تمایز میان عوامل بلند مدت و کوتاه مدت را امکان پذیر میسازد.
از جدی ترین شبهاتی که به نظریه الگوی رای گیری میشیگان مطرح است، در ارتباط با مفهوم همانند سازی حزبی است. طبق تحقیقات معلوم شده که رای دهندگان در چند کشور اروپایی با حزبی همانند سازی میکنند که به آن رای میدهند و بالعکس (طبق الگوی مشیگان شما ابتدا از طریق معاشرت با خانواده و حضور در گروه هایی که دیدگاه نزدیک به اون حزب دارند، با یک حزب همانند سازی میکنید و بعد به آن رای میدهید، اما طبق باور برخی این قضیه برعکس است و شما ابتدا از حزبی خوشتان می آید و به آن رای میدهید، سپس با آن حزب همانند سازی میکنید).
علاوه بر این، ثبات فرضی همانند سازی حزبی مورد تردید قرار گرفته است (طبق الگوی میشیگان شما وقتی با یک حزبی همانند سازی میکنید دیگر به ندرت به حزب دیگری تمایل پیدا میکنید و دیگر تلاش نمیکنید که با حزب جدیدی همانند سازی انجام دهید). این مسئله نشان میدهد که نظریه های مطرح شده در یک موقعیت، همیشه در موقعیت های دیگر عمل نمیکنند.
الگوی آنلاین ارزیابی کاندیدا
الگوی میشیگان نظریه عمل منطقی بر این فرض استوارند که ارزیابی باور های مربوطه با نگرش ها ادغام میشوند و به نوبه ی خود رفتار (رای دادن) را تعیین میکنند. لُژ و همکاران (۱۹۸۸) این دیدگاه شکل گیری نگرش را به چالش کشیدند.
نقطه آغاز آنها تمایز میان قضاوت های مبتنی بر حافظه و قضاوت های آنلاین است. قضاوت های مبتنی بر حافظه بر اساس اطلاعات بازیابی شده از حافظه انجام میشوند و هر گاه اطلاعات مرتبط با قضاوت پردازش و در حافظه ذخیره میشود، قضاوت های آنلاین انجام شده و تغییر میکنند.
طبق الگوی آنلاین ارزیابی کاندیدا، فرایند زمینه ساز ارزیابی کاندیدا قضاوت های آنلاین هستند. هر گاه رای دهندگان اطلاعات مرتبط با یک کاندیدا را پردازش میکنند، ارزیابی کلی خود درباره آن کاندیدا را به روزرسانی مینمایند که اصطلاحا به آن تطبیق مداوم میگویند. تنها کاری که رای دهندگان هنگام اخذ رای انجام میدهند ((بازیابی تطبیق آنلاین )) است.
نکته کلیدی اینجاست که اطلاعات زمینه ساز شکل گیری و تغییر ارزیابی کاندیدا ممکن است کاملا فراموش شوند، در حالی که اثرشان همچنان باقی بماند.
جمع بندی
ما در این مقاله راجب علل روانشناختی رای دادن و حمایت افراد از یک حزب یا کاندیدای خاص صحبت کردیم، و در این راستا راجب نظریه هایی مثل نظریه عمل منطقی، الگوی رای گیری میشیگان و الگوی آنلاین ارزیابی صحبت کردیم و باهاشون آشنا شدیم.
این نظریه ها توضیح میدهند که ما تحت چه شرایطی ترغیب به رای دادن و حمایت از یک کاندیدای خاصی میشویم و حتی تا حدودی علل عدم مشارکت مردم در رای گیری را نیز توضیح میدهند.
حال با توجه به این مقاله، به نظر شما علل رای دادن و حمایت کردن از یک کاندیدای خاص یا رای ندادن مردم به یک کاندیدای دیگر در ایران از کدوم یک از این نظریه ها پیروی میکند؟ نظرات خود را با ما در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.
برای مطالعه مقالات بیشتر به لینک های زیر مراجعه شود:
همرنگی با جماعت و ۳ تا از دلایل آن
۴ نکته درباره روانشناسی اجتماعی و رفتار اقتصادی